خط قرمزی ها

indexتیپ شناسی مجرمان و اشرار در میزگرد شوک بررسی شد
گروه شوک: مجرم کیست؟ آیا یک بیمار اجتماعی است؟ آیا اصلاح‌پذیر است؟ چه دوره زمانی و با چه نسخه‌هایی کافی است تا یک مجرم به دنیای سالم برگردد؟ هرگاه به مقوله مجرم می‌پردازیم می‌بینیم که این گروه خاص از جامعه رعب و وحشتی به وجود می‌آورند که برپایی امنیت را با دغدغه جدی روبه رو می‌کند.همه کارشناسان بر این باورند که مجرمان باید از نقطه صفر پاکسازی روحی و روانی شده و با سلامت در اجتماع زندگی کنند و البته استثنائاتی از جمله مجرم‌زایی ناشی از مسائل ژنتیک وجود دارد که آنها را نیز می‌توان با شناسایی بموقع تحت درمان قرار داد.در قسمت دوم میزگرد «مهار مجرمان از نقطه صفر» به بررسی راهکارها می‌پردازیم:
نگاه‌های بیمارگونه به جامعه
دکتر جعفربای: باید بگویم همه نهادها اعم از اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی تربیتی و همه نهادهای اجتماعی در تأمین امنیت نقش دارند چرا که تخریب امنیت را یک نهاد به‌وجود نیاورده است که تأمین امنیت از سوی یک نهاد صورت بگیرد. باید یک نگاه کلان و منظومه‌ای برای تأمین امنیت انجام شود، احساس امنیت در جامعه ما به مراتب وضعیتش وخیم‌تر از خود امنیت است. در سایه وحشت و نگرانی هیچ‌گاه امنیت فراهم نمی‌شود. باید تلاش کنیم نگاه مرضی و بیمارگونه مبنی بر این‌که جامعه ما فاقد هرگونه امنیت و نظم است را از بین ببریم. آموزه‌هایی که از سوی خانواده و رسانه صورت می‌گیرد در این امر بسیار تأثیرگذار است چرا که آنها شرایط جامعه را به شکلی نشان داده‌اندکه در فضایی نامناسب و احساس امنیت بسیار ضعیف‌تر در خود امنیت وجود دارد. بنابراین در جامعه‌ای که همراه با رعب و وحشت باشد نمی‌توانیم از امنیت واقعی بهره‌مند شویم و لذت ببریم.
تأثیر ژنتیکی مجرم‌زا
دکتر فدایی ایرادی به عناوین مجرمانه درایران گرفته و می‌گوید: در ایران عناوین مجرمانه بسیار بیشتر از کشورهای دیگر به‌چشم می‌خورد، شاید جرمی که در کشور ما به وقوع می‌پیوندد در کشور دیگری جرم به حساب نیاید و این سؤال مطرح شود که چرا در ژاپن 30 یا 40 عنوان جرم داریم اما در ایران 2 هزار و 500 عنوان مجرمانه وجود دارد؟!باید بگویم یک واحد زیستی- روانی اجتماعی و روحانی است و هرگونه رفتاری که از آن می‌بینیم باید با توجه به این جنبه‌های تفکیک‌ناپذیر از یکدیگر تبیین شوند، مثلاً ممکن است بعضی افراد از لحاظ ژنتیک مستعد جرم باشند.میزان اعتیاد به الکل و مواد مخدر در پسرانی که پدرشان معتاد بوده چهار برابر کل جمعیت است و این پژوهش‌ها نشان داده پسرانی که از این پدران معتاد نیز جدا شده‌ و به یک خانواده سالم و خوب سپرده شده‌اند باز هم چهار برابر کل جامعه معتاد یا مجرم هستند یعنی مسأله تربیت و یادگیری نیست و این یک دور ژنتیکی است.در مسائل روان‌شناختی نیز خانواده‌هایی که با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و دچار فقر فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی و… هستند دچار تبعیض می‌شوند به همین خاطر احتمال افزایش فرزندان بزهکار در این خانواده‌ها و در سطح جامعه نیز وجود دارد چرا که معمولاً  در این خانواده‌ها دختر‌ها و پسرها زود ازدواج می‌کنند و دختر به‌خاطر این که هرچه سریعتر از خانه پدر فرار کند و به آرامش برسد به اولین خواستگار پاسخ مثبت می‌دهد و مردی هم که به این ترتیب ازدواج کند اصولاً سنش کم است، شغلی ندارد و از تحصیلات بالایی برخوردار نیست. این دو پس از ازدواج سریعاً بچه‌دار می‌شوند و به علت نبود امکانات بهداشتی فرزندشان ممکن است مشکلات پزشکی داشته باشد مثلاً کودک بیمار می‌شود، گریه می‌کند و از آنجایی که خانواده شرایط مالی مناسبی ندارنند نمی‌توانند وی را نزد دکتر ببرند و مداوا کنند. یا بلد نیستند و نمی‌دانند چگونه با وی برخورد کنند. به همین خاطر کودک را مورد آزار و شکنجه قرار می‌دهند و کتک می‌زنند بنابراین بچه از ابتدا با بیماری و خشونت بار می‌آید. خانواده هم امکان فراهم کردن شرایط تحصیل وی را ندارد و بچه هم از تحصیل محروم می‌شود. کسی هم که در جامعه نتوانسته باشد تحصیل کند امکان امرار معاش و گذران زندگی وی با مشکل روبه‌رو می‌شود و ممکن است به‌راه‌های خشن روی آورد. بچه با خشونت بارآمده است. این خشونت را نسبت به دیگران هم اعمال می‌کند و در واقع به این نتیجه می‌رسد که جامعه، من را از چیزهایی که باید داشته باشم محروم کرده است. وی از همان ابتدا یک هویت منفی پیدا می‌کند. به جای این که حرف‌های خوب مبنی بر این که باید قانون را رعایت‌کند، به دیگران احترام بگذارد و… را بپذیرد برعکس عمل می‌کند چون می‌گوید آنها به من هیچ چیزی نداده‌اند و در صدد  انتقام از اطرافیان و افراد جامعه برمی‌آید. به همین خاطر می‌بینیم وی یک میخ به دست می‌گیرد و هرگاه یک خودروی مدل بالا می‌بیند روی آن خط می‌اندازد، لاستیکش را سوراخ می‌کند یا بچه‌های دیگر را کتک می‌زند. مصداق عملی آن را می‌توان در پرونده «بیجه» پاکدشت مشاهده کرد. او هم با این مشکلات مانند فقر، نبود امکانات فرهنگی، بهداشتی، درمانی، اجتماعی و تبعیض روبه رو بود و به همین خاطر نتیجه این شد که وی به همه چیز خشم داشت و این خشونت را در همه مراحل ابتدا با آزار  دادن و کشتن حیوانات سپس آزار و قتل پسربچه‌ها بروز می‌داد یا در نمونه دیگر غلامرضا خوشرو که همان خفاش شب بود، ما همه از آنها نفرت داریم اما منصف باشیم و ببینیم که مجازات آنها آیا باعث شد که دیگر چنین افرادی به‌وجود نیایند؟! بنابراین به گفته اساتید و کارشناسان، ما باید به دنبال ریشه‌ها باشیم.
اشتباه خانواده‌ها
وقتی خطر اراذل و اوباش و جرایم آنها در جامعه مطرح می‌شود گاهی خانواده‌ها راه‌های اشتباهی برای فرار از این جرایم انتخاب می‌کنند.
مصطفی فروتن رفتارشناس در خصوص رفتارهای اشتباه خانواده‌ها در برخورد با خطرات می‌گوید: جامعه ما به مرحله‌ای رسیده است که خانواده‌ها بدون این که بدانند چه‌کار می‌کنند در حال اشاعه ترس در جامعه هستند. همیشه خانواده‌ها به فرزندانشان آموزش می‌دهند که مراقب خودشان باشند و این آموزه‌های والدین در بدوی‌ترین قسمت ماجرا بسیار خطرناک است زیرا آنها را به انفرادی بودن سوق می‌دهند و این آموزه‌ها می‌تواند زیرساخت‌های منفی تولیدکند. در ادامه باید به کاهش کارایی اجتماعی اشاره کنیم. ترس از برخی وسایل نقلیه و احساس خطر فرد باعث می‌شود او وام بگیرد و یک وسیله نقلیه شخصی تهیه کند که با وسیله خود تردد کند. این قضیه علاوه بر ترافیک باعث افزایش هزینه‌های اجتماعی نیز می‌شود. در حالی که برای کاهش ترافیک برنامه‌ریزی می‌شود افراد جامعه بدون این‌که بخواهند باعث افزایش آن می‌شوند. بنابراین نحوه پرداخت به مقوله اراذل و اوباش در رسانه‌های تصویری و مکتوبی باید کارشناسانه باشد.از نگاه خانواده و یک شهروند عادی تفاوتی میان فردی که در خیابان روی ماشین‌های عبوری مشت می‌کوبد و مفسد اقتصادی که نظام اقتصادی کشور را برهم می‌زند وجود ندارد، او همه این افراد را اراذل و اوباش می‌داند زیرا زندگی وی را برهم می‌زنند.
هرچند از نگاه حقوقی و اجتماعی این رفتارهای مجرمانه با هم تفاوت دارند اما یک شهروند که عضوی از جامعه است همه را یکسان می‌بیند، اما چرا برای مردم فرقی نمی‌کند اراذل و اوباش کیست؟
فروتن می‌گوید: امنیت در جامعه موضوع مهمی است، فرد اگر ایمنی را با همه وجود احساس نکند نخواهد پذیرفت امنیتی در جامعه وجود دارد. از سوی دیگر برقراری ریشه‌های امنیت در خانواده در کنار انعکاس اخبار از سوی رسانه‌ها در جامعه از عوامل دیگر برقراری احساس امنیت است.هنگامی که ریشه‌های امنیت در خانواده از بین برود شخص احساس ایمنی و امنیت ندارد یا زمانی که یک رسانه تنها به انعکاس آسیب می‌پردازد همه باورهای شهروندان را در مورد امنیت جامعه از بین برده و احساس ناامنی را پرورش می‌دهد.زمانی که رسانه ‌هم آسیب را انعکاس می‌دهد و هم راهکار آن را یا شیوه درمان آن را، می‌تواند گامی اساسی در مسیر امنیت بردارد. گام بعدی نشان دادن پایان و عاقبت مجرم است. پایان یک مجرم پایان جرم نیست باید با ریشه‌های جرم به صورت علمی برخورد کرد. در بحث راهکارها، فقر فرهنگی در رأس قضیه است. وقتی پدر و مادری نیاموخته پس اندوخته‌ای برای انتقال ندارند، ما همیشه انگشت اتهام را به سوی خانواده می‌گیریم در حالی این خانواده از بسیاری از آموزش‌ها بهره‌ نبرده است. بنابراین آموزش خانواده‌ها و آموختن به فرزندانشان براساس مسائلی که امروزه وجود دارد بسیار ضروری است.
تفاوت اشرار با اوباش
دکتر نسل در خصوص ملاحظاتی که در بحث برخورد با اراذل و اوباش باید مدنظر قرار گیرد، می‌گوید: نخستین مورد جداسازی اراذل و اوباش از اشرار است. این دو گروه از نظر حقوقی با یکدیگر متفاوتند. اشرار علیه امنیت اجتماعی اقدام می‌کنند، اما اراذل و اوباش علیه نظم اجتماعی و آسایش و آرامش اجتماعی اقدام می‌کنند.اراذل و اوباشی که مد نظر است افرادی هستند که مرتکب جرم‌های خرد خشن می‌شوند و نوعاً جوانان و نوجوانان هستند که در چهارراه‌ها حرکات غیر متعارف انجام می‌دهند و…
گروه‌های «روان مجرمان»
دکتر فدایی در زمینه گروه‌های روان مجرمان می‌گوید: اولین گروه افراد مبتلا به شخصیت‌های ضد اجتماعی افرادی هستند که کمی با دیگر افراد متفاوتند. آنها همان گروه دروغیان مرضی هستند؛ کسانی که برای خود سابقه درست می‌کنند و دیگران را فریب می‌دهند یا به دروغ خود را مهندس، حقوقدان و… جا می‌زنند سپس از این طریق سوءاستفاده می‌کنند و زنان را با وعده‌ ازدواج فریب می‌دهند.
شکاف نسل‌ها
دکتر بای نیز بااشاره به نگاهی آسیب‌شناسانه به رفتارهای کنونی در برخورد با اراذل و اوباش می‌گوید: این یک پدیده تخصصی است که نباید ساده و سهل گرفته شود. حوزه تخصصی صاحبنظران در بخش‌های گوناگون باید مداخله کنند و تحقیق‌ها و پژوهش‌هایی انجام شود و هیچ رفتار و تصمیمی بیرون از حوزه یافته پژوهشی نباید صورت گیرد و حداقل هر تصمیمی که می‌گیریم مزین به یافته‌های پژوهشی شود. به فهرست دکتر فدایی نیز می‌خواهم وندال‌ها را اضافه کنم که مخربان جامعه هستند و به تخریب اماکن عمومی دست می‌زنند و افرادی که متأسفانه کم هم نیستند و فراوانند.این گروه طیف‌های گوناگونی دارد که باید با هر کدام از طیف‌ها برخورد متناسب و تخصصی با خودش را انجام داد. ما نمی‌توانیم یک نسخه شفابخش و رفتار واحدی برای برخورد با کل آنها انجام بدهیم چون افراد متفاوتی هستند و واکنش‌های متفاوتی نیز در مقابل کنش انتظار دارند، ما با نسل پیچیده‌ای مواجه هستیم؛ نسلی که دچار تمایز و شکاف نسلی شده و موفق به انتقال فرهنگی از نسل گذشته را دریافت نکرده است چرا که وی لالایی‌های مادرانه‌اش، موسیقی غربی است. غذاهایش فست فودی و وارداتی است و موسیقی‌هایش زیر زمینی است که براساس تحقیقات آنالیز این چنان موسیقی در همین موسیقی‌های زیرزمینی زشت‌ترین و قبیح‌ترین رفتارها ارزش تلقی می‌شود.مثلاً روسپی‌گری که در همه مظاهر و مکاتب یک رفتار ضد ارزشی و ضد اجتماعی است در موسیقی زیرزمینی از آن تجلیل شده است؛ نسلی که با این مصالح ذهنی می‌جنگد،  گروهی که قهرمانانش وارداتی‌اند، گروهی که کلاً متفاوت و نازپرورده‌اند و نصیحت ناپذیر و پیچیده و عصیانگر است نمی‌توان به راحتی از آن گذر کرد. این گروه نیازمند یک نگاه تخصصی است و نباید به‌راحتی و مقطعی و کوتاه مدت از آن گذشت چون این گروه خرده فرهنگ معارض با فرهنگ جامعه است و می‌خواهد عصیانگری و جامعه ستیزی کند.این گروه همانند غده سرطانی شده‌اند و نمی‌توان با برداشتن یکی آنجا را پاک کرد بلکه باید غده ریشه‌ای درمان شود.در مسائل اجتماعی باید راهکار اجتماعی نیز اعمال شود نه برخوردهای امنیتی، انتظامی و ضربتی چرا که این گروه بیشتر به جامعه ستیزی می‌پردازد که این امر یکی از همین آسیب‌هاست. آسیب دیدگی که می‌توان به آن اشاره کرد رفتارهای فردی است که هیچ‌گاه در آن نگاه جمعی وجود ندارد.ما می‌توانیم با یک بازنگری اساسی نسبت به رفتار کنونی، اصلاحات عمیقی اول در رفتار خودمان انجام دهیم سپس در رابطه با گروه‌ آسیب دیده که این امر نیازمند یک برنامه‌ریزی اصولی، هدفمند و سیاستگذاری و نقشه راه است.
توقع مردمی
فروتن می گوید بیشتر مردم خواستار برخورد جدی با اراذل و اوباش هستند زیرا کار فرهنگی در خوشبینانه‌ترین حالت یک قرن طول می‌کشد بنابراین یک کار فرهنگی مانند بستن کمربند محصول کار فرهنگی و تخصصی نهادهای مختلف طی سال‌های گذشته است. کارهای فرهنگی بسیار مهم است. تبلیغاتی که علیه سازمان‌ها و براساس رویکردهای آسیب‌رسان از طریق ماهواره‌ها صورت می‌گیرد بحث ساده‌ای است. جوانان و نوجوانان در جامعه کنونی، گذشته تاریخی ما را نمی‌پذیرند اگر ما از ارسلان نامدار بگوییم او از شخصیت ابرافسانه‌ای مانند بت‌من می‌گوید.در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی ضد قهرمان می‌تواند پیروز ماجرا باشد. هر چند در صدا و سیمای ایران این طور نیست اما بسیاری از جوانان ما فیلم‌های هالیوودی را تماشا می‌کنند.وی در پایان گفت امروز جامعه به دهکده جهانی تبدیل شده و ما نمی‌توانیم فرهنگ وارداتی را حذف کنیم مگر این‌که جایگزین خوبی تدارک ببینیم.برای مثال صدا و سیما شب چهارشنبه‌سوری یکی از اکشن‌ترین فیلم‌ها را پخش می‌کند تا جوانان را در خانه نگه دارد اما جوان این فیلم را تماشا می‌کند و با هیجان بیشتر به خیابان می‌رود. بنابراین بحث کارشناسی و فرهنگی بسیار برجسته و مهم است.بحث بعدی نقش مهم آموزش و پرورش است. آموزش‌های مبتنی بر اجتماعی بودن، زندگی، حقوق و منشور شهروندی را ما باید از آموزش و پرورش بیاموزیم.خیلی از خشونت‌ها در سنین دوره راهنمایی اتفاق می‌افتد چه اشکالی دارد مدارس، بچه‌ها را به کانون اصلاح و تربیت ببرد. یک تور فرهنگی برای آموزش پایان کار یک مجرم است.
نتیجه میزگرد
نتیجه این‌که اراذل و اوباش و اشرار همه در قالب مجرمانی هستند که شاید اگر در نخستین اقدام اشتباه چه در خانواده، چه در مدرسه یا کوچه و بازار به جای برخورد قهری می‌توانستیم کارشناسانه با آنان برخورد داشته باشیم شاید نیازی به این هزینه‌های بسیار در برخوردهای سرکوبگرانه یا حتی دیگر روش‌های علمی نبود و جز مجرمانی که ژنتیکی میل بسیاری به تبهکاری و اوباشی دارند که آنها نیز با روان درمانی قابل اصلاح هستند می‌توانستیم بخش‌عمده‌ای از جرایم را کنترل کنیم.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/5639/12/13213/0

 

Check Also

آنها فقط به تخریب می​اندیشند

شاید شما هم از منظره دیدن کسی که با کلیدش روی ماشین‌ها خط می‌کشد تعجب …